۱۳۹۲ مهر ۲, سه‌شنبه

من فرزند خدا هستم


من میدانم که فرزند خدا هستم. من نجات یافته ام و در مسیح جای دارم. من بوسیله روح القدس مُهر شده ام. زندگی ابدی من قطعی است و هیچ چیز نمی تواند آن را عوض کند. خداوند هیچوقت مرا وا نگذاشته و رها نخواهد کرد. فرشته خدا گرداگرد مرا احاطه کرده است. هیچ چیز مگر به اراده پدر مهربان آسمانی من، نمی تواند مرا لمس بکند. همه چیز با هم برای خیریرت من در کار می باشد، زیرا من خدا را دوست دارم و بر طبق هدف و نقشه او در مسیح فرا خوانده شده ام. 
                                                                                                                                                  آمین

۱۳۹۲ مهر ۱, دوشنبه

چطور بدانم عطایای روحانی من چیست؟


    فرمول اسرار آمیزی برای تعیین کردن عطایای روحانی وجود ندارد. روح القدس عطایای روحانی را بطوریکه صلاح بداند به اشخاص می بخشد (1 قرنتیان 12 : 7-11). یک مشکل عمومی برای مسیحیان این وسوسه است که آنقدر در عطایای روحانی درگیر می شوند که فقط می خواهند خدا را در محدوده عطایی که فکر می کنند عطایشان است خدمت کنند. عطایای روحانی اینطور عمل نمی کنند. خدا ما را خوانده تا او را در همه چیز با اطاعت خدمت کنیم. او ما را برای هر کاری که بخواند با هر نوع عطایی که لازم باشد مجهز می کند تا آن کار را به انجام برسانیم.
تشخیص عطایای روحانی بطرق مختلف انجام می شود. پاسخنامه هایی که در دسترس هستند تا کمک به تشخیص عطایای روحانی کنند، می توانند کمک خوبی باشند، ولی نمی توان تنها بر آنها تکیه کرد. کسانی که ما را در حین خدمت خدا می بینند، معمولا می توانند عطای روحانی ما را بهتر از خودمان تشخیص بدهند. دعا هم در اینباره خیلی مهم است. تنها کسی که کاملا می داند ما به چه عطایی مجهز شده ایم کسی است که خودش آن عطا را به ما داده و او روح القدس است. ما می توانیم از خدا بخواهیم که به ما نشان بدهد چطور از عطایایمان برای جلال خدا استفاده کنیم.
بله، خدا بعضی را برای تعلیم می خواند و به آنها عطای تعلیم می دهد. خدا بعضی را برای خدمتگذاری می خواند و آنها را با عطای کمک کردن به دیگران برکت می دهد. بهر حال، اینکه بطور خاص بدانیم چه عطایی داریم ما را از خدمت در قسمتهای دیگر معاف نمی کند. آیا مفید است که بدانیم خدا چه عطایای روحانی به ما داده است؟ البته که مفید است. آیا اشتباه است که آنقدر روی عطایای روحانی تکیه کنیم که فرصت خدمت کردن به خدا را از دست بدهیم؟ بله، اگر ما به خدا تعهد داریم که از ما استفاده کند، او به ما کمک می کند تا با عطایای لازم مجهز شویم.
منبع: فیس بوک کشیش روبرت

چرا مسیح مصلوب شد و اهمیت مرگ و قیام مسیح در چیست؟


    مسیح برای گناهان ما مصلوب شد و برای برگردانیدن ما از گناهانمان قیام کرد (اعمال 3:26). اگر مسیح مصلوب نمی شد و قیام نمی کرد، امروز هیچ کلیسایی وهیچ ایمانی و امیدی و نجاتی و اطمینانی به حیات جاودن وجود نمیداشت. ولی خدا را شکر که مسیح مصلوب شد و قیام کرد و حقانیت محبت خدا و مسیحیت و کتاب مقدس و وعده های خدا را ثابت کرد.
    متاسفانه با پیدایش الهیاتی های نو و غلط در مسیحیت (نظیر نو ارتودکسی و لیبرالیزم و عقاید غلط بولتمان) ، ما به عنوان یک مسیحی قبل از هر چیز باید بدانیم که واقعه مصلوب شدن و قیام مسیح یک رویداد 100 % تاریخی است. رویدادی که هم انجیل ، هم نوشته های پدران کلیسا و هم منابع تاریخی غیر مذهبی آن را گزارش کرده اند. علاوه برموارد بالا ، تاثیر عظیم واقعه مصلوب شدن و قیام مسیح در تاریخ و بر انسانها ، خود گواه از تاریخی بودن آن می کند.
در اناجیل ما می بینیم که یک سوم حجم اناجیل (حدود 30 باب از 89 باب) به هفته آخر زندگی مسیح مربوط می گردد و در متی 26- 28 ، مرقس 14-16 ، لوقا 22-24 ، یوحنا 18-22 و حجم عظیمی از موعظه های کتاب اعمال رسولان و تعالیم رسالات بر زیر بنای واقعه مصلوب شدن و قیام خداوندمان عیسی مسیح بنا شده است. پس این موضوع فوق العاده مهم است و هسته مرکزی کل کتاب مقدس می باشد.
پدران اولیه کلیسا نیز مصلوب شدن و قیام عیسی را بدیهی می دانستند و نه تنها به آنها بارها اشاره کردند بلکه اساس ایمان آنها بود و هرگز بحثی در بین آنها در مورد واقعیت تاریخی این رویداد نبوده است .
در منابع غیر مذهبی نیز یوسفوس در کتاب انتیکیتیز ، تاسیوس مورخ رومی قرن دوم میلادی ، گزارش پلینی جوان به تراژان و لوسیان ، طنز نویس قرن دوم، با وجود مسیحی نبودنشان و حتی مخالفت با آن به واقعه مصلوب شدن و قیام مسیح اشاره کرده اند. 
وجود صلیب مسیح ، کفن مسیح ، قبر خالی ، تعویض روز شنبه به یکشنبه و ... نیز همه و همه واقعه مصلوب شدن و قیام مسیح را اثبات می کنند.
بخش اصلی:
A) دلایل و اهمیت مصلوب شدن مسیح:
1-آمرزش گناهان و نجات:
بی شک مهمترین دلیل آمدن مسیح و مصلوب شدنش نجات انسانها از گناهانشان بوده است. اشعیای نبی چنین می گوید:"به سبب تقصیرهای ما مجروح و به سبب گناهان ما کوفته گردید" (اشعیا 53:5) و کلام خدا در کولسیان 2:14 چنین می گوید " آن سند قرضها را که به ‌موجب قوانین برضد ما نوشته شده و علیه ما قد علم کرده بود، باطل کرد و بر صلیب میخکوبش کرده، از میان برداشت. و ریاستها و قدرتها را خلع سلاح کرده، در نظر همگان رسوا ساخت و به ‌وسیلۀ صلیب بر آنها پیروز شد." و یوحنا در رساله اش می نویسد: " خون پسر او عیسی ما را از هر گناه پاک می‌سازد.... اگر به گناهان خود اعتراف کنیم، او که امین و عادل است، گناهان ما را می‌آمرزد و از هر نادرستی پاکمان می‌سازد... فرزندانم، این را به شما می‌نویسم تا گناه نکنید. امّا اگر کسی گناهی کرد، شفیعی نزد پدر داریم، یعنی عیسی مسیح پارسا. او خودْ کفّارۀ گناهان ما است، و نه گناهان ما فقط، بلکه گناهان تمامی جهان نیز." (اول یوحنا 1:7.9و2:1.2)خدا را شکر برای نجات عظیمش. خون مسیح همه گناهان ما را اعم از گناه اولیه و تمام گناهان گذشته مان را پاک می کند و ما را از عذاب وجدان و محکومیت و لعنت آزاد ساخته ، نجات می بخشد.این خوش ترین پیغام برای دنیا است و همان خبر خوش انجیل است که همه می توانند از گناه آزاد شده و فرزند خدا گردند. مرگ مسیح قدرت گناه را در هم شکست. مسیح برای ما مرد تا ما برای او زندگی کنیم.
2- شفای درون:
" خدای آرامش، خودْ شما را به‌تمامی تقدیس کند و روح و جان و تن شما تا آمدن خداوندمان عیسی مسیح، بی‌عیب محفوظ بماند. او که شما را فرامی‌خواند، امین است و این را خواهد کرد." (اول تسالونیکیان 23:5و24) مسیح را روی صلیب عریان کردند ، همه شاگردانش بجز یوحنا او را تنها گذاشتند ، بر صورتش تف کردند ، او را مسخره کردند ، او را آدم حساب نکردند و" تأدیب‌ سلامتی‌ ما بر وی‌ آمد" ، صورت او بخاطر تاج خار و خون و عرق و خستگی و تشنگی " نه‌ صورتی‌ و نه‌ جمالی‌ " داشت . پوست او بوسیله شلاقهای که از استخوان حیوانات بود مثل گوسفندی که پشمش را می برند، کنده شد.او در جتسمانی بخاطر گناهان تمام مردم دنیا در تمام اعصار از غم رو به موت بود ، او تحقیر شد و او همه اینها را تحمل کرد تا امروز ما را شفای کامل درون ببخشد و ما را از تمام احساسات صدمه دیده ، از همه تحقیر شدنها ، از همه آسیب های گذشته و از همه ترسها و غم ها و افسردگی ها و خاطرت بد و هر آنچه بر ما تاثیر بد گذاشته و به ما ضربه زده است، کاملا آزاد سازد و من در نام عیسی مسیح خداوند دعا می کنم که درون شما کاملا شفا یابد تا مسیحیان سالم از نظر روان باشیم.
3- شفای بدن:
" از زخمهای‌ او ما شفا یافتیم‌. " خدای کتاب مقدس و خدای مسیحیت برای جسم و بدن ما نیز اهمیت قائل است. خدا در عهد عتیق بیماران را شفا می داد. با آمدن عیسی مسیح شفای الهی بسیار گسترده در اختیار مردم قرار گرفت . رسولان در نام مسیح بیماران را شفا می دادند و تمام کلیساهای دنیا در طول تاریخ ایمان داشته اند که خدا بیماران را می تواند و می خواهد شفا دهد و ملیونها شهادت در این مورد وجود دارد. امروز هم خدا همان خداست و یکی از برکاتی که زخمهای مسیح و از دستها سوراخ شده او نصیب ما می گردد ، شفای الهی است. ما با ایمان به خون مسیح می توانیم برای خود و دیگران شفای الهی را بطلبیم. امروز هم یهوه شفادهنده ماست.
4- ریزش روح القدس:
مسیح گفت:"«هر‌که تشنه است، نزد من آید و بنوشد. هر‌که به من ایمان آوَرَد، همانگونه که کتاب می‌گوید، از بطن او نهرهای آب زنده روان خواهد شد.» این سخن را دربارۀ روح گفت، که آنان که به او ایمان بیاورند، آن را خواهند یافت؛ زیرا روح هنوز عطا نشده بود، از آن‌رو که عیسی هنوز جلال نیافته بود." (یوحنا38:7و39) جلال یافتن اشاره به مصلوب شدن و قیام او دارد و امروز نهر روح القدس همان نهری که در حزقیال 47 می بینیم و همان نهری که پر از آب است (مزمور 65:9 ) از درون ما روان است تا باعث تازگی و حیات ما و اطرافیانمان گردد. اگر مسیح مصلوب نمی شد و قیام نمی کرد نه پنطیکاستی وجود داشت و نه پری روح القدسی. لیکن پدر را شکر که پسرش عیسی مسیح را فرستاد تا با مرگ خودش روی صلیب ، ضمن صلح با ما، برکت ابراهیم را در مسیح عیسی که همانا روح القدس است بوسیله ایمان دریافت کنیم (غلاطیان 3:14) . روح القدس به ما قوت ، تقدس ، محبت ، شجاعت ، حیات ، حکمت ، عطایا ، نحوه درست دعا کردن و آزادی و خیلی چیزهای دیگر را می دهد. روح خدا امروز می خواهد ما را از هر اسارت ، هر گناه ، هر لعنت ، هر بی ثمری و شکستی ، هر طلسم و جادویی ، هر ترس و عذاب و صدمه عاطفی و روانی به قوت نام و خون عیسی مسیح خداوند آزادی و نجات کامل ببخشد.
5-غلبه بر شیطان، مرگ، قدرت گناه و جهنم:
کلام خدا درباره اقتدار و پیروزی ما بر شریر می گوید: " شما را اقتدار می‌بخشم که ماران و عقربها و تمامی قدرت دشمن را پایمال کنید، و هیچ‌چیز به شما آسیب نخواهد رسانید " (لوقا 10:19) در رساله اول یوحنا چنین می گوید: " ای جوانان، به شما نوشتم، زیرا توانایید و کلام خدا در شما ساکن است، و بر آن شَرور غلبه یافته‌اید." (اول یوحنا 2:14) و همچنین " ای فرزندان، از خدا هستید و بر آنها غلبه یافته‌اید، زیرا آن که در شماست (یعنی روح القدس) بزرگتر است از آن که در دنیاست. (روح ضد مسیح)" (اول یوحنا 4:4) و در مکاشفه 12:11 می خوانیم " آنان با خون بره و با کلام شهادت خود بر او (شیطان) پیروز شده‌اند. " پس می بینیم که پیروزی بر ارواح شریر و شیطان به قوت خون مسیح و کار نجات بخش مسیح میسر و قطعی است. به گفته جان بنیان شیری که در کنار راه است نه پنجه تیزی دارد و نه دندان تیزی ، زیرا مسیح همه آنها را در جلجتا کشیده است .مسیح سر شیطان را کوبیده است .(پیدایش 3:15) پاهای میخکوب شده عیسی ، سر شیطان را کوبید. هللویا. با مرگ مسیح قوت مرگ در هم شکسته شده است چون کلیدهای مرگ و حیات در دست عیسی مسیح است (مکاشفه 1:18) و بعد از این مرگ برای مسیحی نفع است (فیلیپیان 1:21) چون مرگ برای کسانی که تولد تازه دارند به معنای بودن با خداوند و منجیشان عیسی مسیح تا ابد و الاباد است. با مرگ مسیح دیگر مردم مجبور نیستند بخاطر گناهانشان به جهنم بروند بلکه می توانند با ایمان به مسیح و توبه از گناهانشان حیات جاودان را رایگان بدست آورند. خدا را برای فیض عظیمش شکر.
6-زندگی پیروزمندانه:
مسیح بر روی صلیب فقیر شد تا ما از فقر او دولتمند گردیم. (دوم قرنتیان 8:9) این دولتمندی ربطی به مادیات ندارد (چنانکه بعضی از ایمانداران تعلیم می دهند) بلکه زندگی پر برکت روحانی و کتاب مقدسی برای جلال خدا می باشد. بوسیله کار مسیح زندگی ما همواره در مسیح پیروزمندانه باید باشد و ما باید رایحه خوش بوی مسیح (دوم قرنتیان 14:2و15) ، رساله خواندنی او (دوم قرنتیان 3:3) و نور و نمک دنیا (متی13:5و14) باشیم . یکبار در یک جلسه دعا کسی اینگونه دعا می کرد "بخاطر کار مسیح ما محکوم به پیروزی هستیم" . هللویا. ما نه فقط شکست خورده و بدبخت نیستیم بلکه سعادتنمد و محکوم به پیروزی هستیم ، اگر در اطاعت از خدا بمانیم. دعای ما و کلام ما قادر به انجام اراده خداست . چون ما دهان خداوند می شویم (ارمیا 19:15) و چون دعا می کنیم خدا می گوید "اینک حاضرم" (اشعیا 58:9) زندگی پیروزمندانه یعنی زندگی موثر و پر ثمر (یوحنا 15:8)، یعنی به شباهت مسیح در آمدن (افسسیان 4:13 و غلاطیان 4:19) ، یعنی داشتن زندگی مقدس و پخش محبت مسیح به همه مردم محتاج محبت در دنیا.
مرگ مسیح ثمرات بسیار زیاد دیگری هم دارد که می توانید به کتاب 50 دلیل برای مرگ مسیح و کتبی مشابه مراجعه کنید و با تفکر و دعا بخوانیم. باشد که همه ما با تعمق بیشتر در مورد صلیب در محبت خدا ریشه کرده و عرض و طول و عمق و بلندی محبت عظیم خدا را که در صلیب نشان داد بفهمیم .(افسسیان 3:18) و شراکت در رنجهای او را بشناسیم. (فیلیپیان 3:9)
B) دلایل و اهمیت قیام مسیح:

قیام مسیح از مردگان بزرگترین رویداد تاریخ بشر و بهترین خبر خوش برای همه انسانها است. قیام مسیح از مردگان اساس مسیحیت است و ما نه فقط باید به آن ایمان داشته باشیم بلکه باید قوت قیام او را بچشیم (فیلیپیان 3:10) همانگونه که باید خود خدا را بچشیم (مزمور 34:8)                       

قیام مسیح چنان واضح است که حتی با قوانین این دنیا (تاریخ ، باستانشناسی و ...) نیز براحتی قابل اثبات است. تمام کسانی که در این مورد شک دارند می توانند سری به قبر خالی مسیح بزنند و بدانند که "او اینجا نیست بلکه برخاسته است" (لوقا 24:6)

1-قیامت مسیح باعث متمایز و منحصر بفرد بودن مسیحیت نسبت به تمام ادیان و فلاسفه می گردد.
این دنیای که ما در آن زندگی می کنیم شاهد سخنوران عالی ، واعظان قوی ، مردانی مشهور و تاثیر گذار ، و حتی معجزه گرانی بوده است ولی همه آنها بدون استثناء مردند یا می میرند . تمام بنیانگذاران ادیان و فلاسفه مردند. اما مسیح بر مرگ پیروز شد. هللویا. او با قیامش از مردگان نشان داد که کلام او تنها کلام نیست بلکه حیات است و معجزات او محدود به زمانی نیست که بر روی زمین بود. او چون امروز هم زنده است. امروز هم معجزات عظیمی می کند که مهمترینش همان بخشیدن تولد و زندگی تازه به انسانهاست.
دنیا شاهد راهنماهای زیادی بوده است و هست ولی عیسی مسیح به عنوان تنها راهنمای همیشه زنده ، تنها راه (یوحنا 14:6) و تنها نام و وسیله (اعمال 4:12) برای نجات است. قیام مسیح ثابت کننده ادعای مسیحیان در مورد برتری مسیحیت نسبت به همه ادیان دیگر است.
2-غلبه برمرگ و اطمینان از قیامت مردگان:
هر روزه در دنیا حدود 200 هزار انسان می میرد و ملیونها انسان عزادار هر روز منتظر یک تسلی واقعی است. تمامی 7 ملیارد جمیعتی که الان روی زمین هستند 100 سال بعد می میرند . واعظ ، دزد ، تحصیلکرده ، بی سواد ، جوان ، پیر ، زیبا و زشت و هر کسی با هر شغلی و هر نوع نحوه زندگی یک روز می میرد.ما نمی دانیم کجا ، کی و چطور می میریم ، ولی همه ما می دانیم که روزی می میریم. قیام مسیح بزرگترین و واقعی ترین امید برای انسانها است. دنیا و دشمنان مسیح فکر می کردند که با کشتن مسیح می توانند جلوی کار مسیح را بگیرند ، و وقتی مسیح از روی صلیب فریاد زد "تمام شد" و وقتی آن سنگ بزرگ را جلوی قبر او گذاشتند ، آنها هرگز فکر نمی کردند که مسیح بر مرگ پیروز گردد. سنگ بزرگ غلطانیده شد تا دنیا ببیند و ایمان آورد که مسیح با مرگ خود صاحب قدرت مرگ یعنی شیطان را به زیر کشید و آنانی را که در ترس از مرگ زندگی می کنند آزاد کرد. (عبرانیان 2:14.15) قبر مهر و موم شده نمی توانست جلوی مسیح خداوند و قیام کرده را بگیرد. اگر ما هم می خواهیم اطمینان داشته باشیم که بعد از مرگ زنده خواهیم شد باید به تنها کسی که این راه را رفته است (یهنی مرده و زنده شده است- یعنی مسیح خداوند) ، ایمان آوریم . این ایمان باعث شده که تا امروز 43 ملیون نفر برای مسیح شهید گردند و ملیونها نفر زندگی خود را برای خدمت به او تقدیم کرده اند.
3-تنها شخص زنده می تواند راهنمای ما باشد و ما را عوض کند.
مسیح اشکهای مریم مجدلیه را با قیامش به شادی تبدیل کرد .مسیح یکبار با آزاد کردن مریم از 7 روح ناپاک او را نجات بخشیده بود و حال که مسیح مرده بود، مریم بینهایت خود را تنها و ناامید می دید ولی مسیح قیام کرده به مریم گفت "چرا گریه می کنی؟" . قیام مسیح اشکهای ما را به شادی تبدیل می کند. قیام مسیح فرصتی دوباره به پطرس بخشید که 3 بار انکار کردن مسیح را جبران کند. چون مسیح زنده است ما هم فرصت داریم تا گذشته تاریک و سیاهمان را با توبه و ایمان به خدای انجیل تغییر دهیم . شاگردان ترسو و ناامید از جتسمانی (محل دستگیر شدن مسیح) فرار کردند و بجز یوحنا ، هیچ کدام در موقع مصلوب شدن خداوندشان نبودند ، آنها حتی بعد از شنیدن خبر قیام پشت درهای بسته و قفل شده جمع می شدند. ولی قیام مسیح آنها را به شاهدانی زنده و شجاع و پر از روح القدس تبدیل کرد که نه فقط با زبانشان بلکه با زندگی و معجزاتشان مسیح را بشارت دادند. مرگ آنها به قول ترتولیان (از پدران کلیسا) بذر کلیسا شد. قیام مسیح آنچنان زندگی مسیحیان اولیه را دگرگون کرد که آنها با شادی از مرگ استقبال می کردند. مثلا ایگناسیوس اسقف قرن اول که از کلیسایش می خواست مانع شهادت او نشوند و برای آنان شهید شدن در راه مسیح آرزوی بزرگ بود. مسیح زنده می تواند زندگی هر کسی را نجات بخشد و تغییر دهد ، اگر ما فرمان زندگیمان را به دستهای او بسپاریم.
4-حضور او امروز در بین ما:
مسیح گفت "هر گاه دو یا چند نفر بخاطر اسم من جمع شوند ، آنجا در میان ایشان حاضرم" (متی 18:20) و این تحقق نمی یافت مگر بوسیله قیام مسیح. حضور مسیح بین ما یک امر عادی نیست و نباید تبدیل به یک امر عادی گردد. او بین ماست تا ما را عوض کند . او که خدای تغییر ناپذیر است یکی از مهمترین کارهایش این است که ما را تغییر دهد و به شباهت خود بسازد.او در هر بار حضورش با ما کاری دارد. او بین ماست تا در درون ما ، برای ما و بوسیله ما کار کند . او زنده است تا ما را ملاقات تاره کند. ما را پر از روح القدس سازد . غم ما را به شادی و ضعف ما را به قوت و اسارت ما در گناه را با تقدس و زندگی پیروزمندانه تغییر دهد.
حال که مسیح قیام کرده می گوید"تمامی قدرت در آسمان و زمین به من داده شده است " پس ما می توانیم با اطمینان به چنین خدای زندگی خداپسندانه مسیحی و خدمت پر ثمری داشته باشیم.
نتیجه:
خدا را شکر برای این خدای بی نظیری که ما داریم . ما هر چقدر بیشتر مفهوم مرگ و قیام مسیح را بفهمیم بیشتر در زندگی روحانیمان رشد می کنیم . امروز در مورد حقایقی از کتاب مقدس صحبت کردیم ولی حال می خواهیم دعا کنیم تا این خصوصیات و ثمرات مرگ و قیام مسیح در زندگی ما مشهود گردد . می خواهیم دعا کنیم که خدای زنده امروز کار عظیمی بین ما بکند . قلبهای خود را به حضور او بریزیم و اجازه دهیم امروز خدای که با خونش ما را خرید (اعمال 20:28) و برای شفاعت ما زنده است(عبرانیان 14:4-16) در ما کار عمیقی بکند . دعا کنیم.
منبع:فیس بوک کشیش روبرت

۱۳۹۲ شهریور ۳۰, شنبه

افزایش گرایش ایرانیان به مسیحیت


   از زمان آغاز و تشكیل كلیسای اولیه توسط شاگردان مسیح تا به امروز،كلیسا در تمامی دوران خود همواره زیر ظلم و جفای حكومتهای وقت قرار داشت، در دوران كلیسای اولیه مسیحیان توسط امپراطوری روم شكنجه و به صلیب كشیده می شدند و حتی بسیاری از ایمانداران مسیحی را بخاطر اعتقاداتشان به جلوی شیران درنده و گرسنه می انداختند تا بدینوسیله درس عبرتی باشد برای سایرین و تا بدین طریق بتوانند مانع از پیشرفت و اشاعه مسیحیت شوند.
اما نتیجه این "جفا بر كلیسا" چه بوده؟ می بینیم كه نتیجه معكوسی داشته و نه تنها جلوی حركت كلیسا گرفته نشده بلكه مسیر تاریخ رو عوض كرده و دنیای امروز بر اساس میلاد مسیح تاریخ گذاری شده بطوریکه می گویند پیش از میلاد و پس از میلاد. انجیل خود این حقیقت را اعلان می کند كه تا وقتی در جامعه ای ایمانداران مسیحی وجود دارند جفا هم در كنار آن وجود خواهد داشت.
 پس از برقراری حکومت اسلامی در سال ۵۷ و با روی كار آمدن حكومت مذهبی اسلامی ، كلیسا بر طبق اصول و تعالیم خود مبنی بر بشارت انجیل همچنان به حركت بشارت و رساندن پیام انجیل خودش توسط ایمانداران مسیحی ادامه می داد تا اینكه پس از چند سال كلیسای بشارتی (پروتستان) ایران همواره از سوی حكومت مذهبی تحت فشارهای فزاینده حكومتی قرار گرفت و در این راستا دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی نیز تعدادی از هموطنان مسیحی را از جمله برخی از چهره های برجسته مسیحی و کشیشان کلیسا را با ماشین ترور و در قالب قتل های زنجیره ایی به شهادت رساندند.

مسیحیان بشارتی ایران تاكنون شهدای بسیاری تقدیم كلیسای ایران كردند و بارزترین نمونه آن هم كشیش زنده یاد "حسین سودمند" بود كه بخاطر پافشاری در ایمان مسیحی
کشیش حسین سودمند
 خود در سوم دسامبر ۱۹۹۰ از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی محكوم به "ارتداد" و سپس در محوطۀ زندان مشهد به دار آویخته شده و در مخروبه ای در حومۀ شهر مدفون است.

و تا الان هم این جریانات و موج ارعاب و سركوب و تهدید و بازداشت ها برای جامعه بزرگ مسیحیان ایرانی فارسی زبان و كلیسای بشارتی آن به شكلهای متفاوتی ادامه د ارد.
نوكیشان مسیحی و یا همان نومسیحیان كسانی هستند كه با آگاهی و عقلانیت  و اراده آزاد خودشان مسیر و راه به خدا رسیدن رو انتخاب كردن، این اراده آزاد هدیه ای است از طرف خداوند به انسان و یا شاید بعد از حق حیات اولین حقوق انسانی است كه طبق كتاب مقدس بعد از آفرینش به انسان هدیه داده شده است. و حتی خداوند هم در خصوص اراده آزاد انسان هیچ دخالتی نداره و خود انسان هست كه می تواند مسیر زندگی خودش را انتخاب كند.
این نومسیحیان هم بواسطه این هدیه و حق انتخاب آزاد كه از طرف خدا داده شده از دین و یا اعتقادات موروثی خانواده جدا شده اند و الگوی زندگیشان را عیسی مسیح قرار دادند و واضح است كه  بسیاری از حكومت های اسلامی با اجرای قوانین شریعت  اسلام می خواهند مانع از این حق آزاد بشری شوند.
و این موضوع هم در ماده ۱۸ منشور حقوق بشر بصراحت بیان شده، كه هركس حق دارد از آزادی فكر، وجدان و دین بهره مند شود و این حق متضمن آزادی تغییر دین و یا عقیده و ایمان است.
اصولا برخورد مامورین امنیتی با بازداشت شدگان مساله "تفتیش عقاید" هست، برطبق قانون اساسی كشور آزادی عقیده پذیرفته شده است و طبق ماده ۲۳ قانون اساسی تفتیش عقاید ممنوع اعلام شده اما می بینیم كه دستگاههای حكومتی حتی به قوانین مكتوب هم احترامی نمی گذارند و این حقوق انسانی را نقض می كنند!
بر طبق گزارشات اصولا  در زمان بازداشت این نومسیحیان؛ مامورین به اولین نكته ایی كه اشاره می كنند به اعتقادات وایمان مسیحی این افراد است و فورا بطور شفاهی  به آنان یادآوری می كنند كه "مرتد" هستند و بر اساس فقه و اصول اسلامی حكم ارتداد هم برای آن مجازات اعدام در نظر گرفته شده تا از این راه بتواند افكار و اعتقادات این افراد را عوض كنند .
یكی از نكاتی كه حائز اهمیت است وباید بر آن تاكید كنم  که اصول تعالیم كلیساهای مسیحی بر این حقیقت صحه می گذارد كه كار سیاست را باید به سیاستمداران سپرد و كار خدا را به روحانیون و همیشه در تمام عرصه ها كلیساهای راستین از سیاست فاصله داشته و دارند البته در دوره هایی دستگاه کلیسای قرون وسطی به حکمرانی پرداخت که البته خلاف تعالیم انجیل بود و مشکلات فراوانی را هم بوجود ‏آورد. و كلیسای ایران هم به طبع  تعالیم ناب انجیل را در سرلوحه كار خودش قرار داده است و دین را در واقع وجدان حکومت می پندارد و کار سیاست را مختص به خبرگان  و سیاست مداران  این امر می داند.  
اما با وجود این مسئله شاهد آن هستیم كه حكومت وقتی بسیاری از ایمانداران در كلیساهای خانگی را بازداشت می كند بخاطر اینكه رنگ و مسئله دینی و مذهبی را از آن بگیرد شاهد بودیم كه برچسب و انگی  را به آنها زده كه امروز در بین جامعه ما به عناوین بسیار بدیهی و ساده ایی بر سر زبانهاست از قبیل : براندازی مخملی، اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، نشر اكاذیب، جاسوس صهیونیسم و ...  بخوبی می توان حدس زد با این عناوین در بازداشتگاه ها چگونه رفتاری با نوکیشان مسیحی خواهد شد.
این مسئله  مهم واساسی را هم باید مد نظر داشت که  اصولا بازداشت شدگان هیچوقت نمی توانند تشخیص بدهند كه از سوی چه ارگان و یا سازمانی مورد بازخواست قرار گرفته اند چون گزارش شده وقتی مامورین به خانه های افراد می آیند، به گونه ای وارد خانه ها می شوند كه اگر شما بخواهید از آنان سوالی كنید و یا درخواست ارائه حكم و یا اینكه از سوی چه سازمانی مامور تفتیش و بازرسی خانه هستید، با بدترین اهانت ها و در پاره ای موارد با خشونت به افراد جواب می دهند و در بیشتر موارد هم افراد با لباس های شخصی هستند . هر وسیله شخصی فرد بازداشت شده را  كه فكر می كنند می تواند به عنوان مدرك از آن استفاده كرد ضبط می كنند و با خود می برند، از دفتر تلفن گرفته تا آلبوم عكس های خانوادگی . و خانواده و نزدیكان بازداشت شدگان هم حتی اجازه ندارند كه بپرسند فرد بازداشت شده را به كجا خواهید برد .معمولا با توجه به اتهام، افراد هم تا هفته ها و شاید ماهها از محل نگهداری این افراد كسی اطلاع نخواهد داشت.
یكی از قوانین نقض حقوق بشری كه متاسفانه در بسیاری از كشورهای اسلامی حاكم است، عدم اجازه ساخت كلیسا در آن كشورها برای پیروان مسیحی است . در ایران هم پس ازبرقراری حکومت اسلامی با فتوای بنیانگذار حکومت اسلامی  ساخت هرگونه كلیسا ممنوع اعلام شده است.
البته یاد آوری كنم از بركت وجود گفتگوهای بین ادیان و پیگیریهای سازمانهای بین المللی حقوق بشر از راه گفتمان، برخی از كشورهای اسلامی مانند قطر در سال گذشته اجازه ساخت نخستین كلیسا در آن كشور اسلامی داده شد و این به معنای پايان گرفتن برگزاری پنهانی و زير زمينی آئين های عبادی مسيحيان در قطر است .
بر این اساس امروز كلیساهایی كه ما در كشور ایران می بینیم  ساختمانهایی هستند كه در زمان گذشته ساخته شده است . در ایران ما كلیسای ساختمانی كه با عنوان كلیسای ایرانیان مسیحی فارسی زبان نامگذاری شده باشد نداریم. پس از برقراری حکومت اسلامی بدلیل مسائل و مشکلات اجتماعی  بسیاری از هموطنان مسیحی ارمنی و آشوری از كشور مهاجرت كردند و از طرفی با بیداری روحانی و گرایش به مسیحیت كه در بین ایرانیان فارسی زبان اتفاق افتاد جمعیت این گروه رو به افزایش گذاشت و در همان سالها برخی از این كلیساها و بخصوص كلیساهای بشارتی ساعت هایی از جلسات عبادت و پرستش را به مسیحیان فارسی زبان اختصاص دادند.
اما همانطور كه در میبینم و در اخبار هم میشنویم در ادامه تداوم سركوب مسیحیان فارسی زبان متاسفانه چندی پیش  مقامات امنیتی با تهدید و فشار درهای یكی از كلیساهای تهران را بر روی مسیحیان فارسی زبان بستند .
اما این وضعیت تغییری در ایمانداران مسیحی فارسی زبان ایجاد نخواهد كرد. امروز وضعیت نو مسیحیان ایرانی به مثابه مسیحیان اولیه در امپراطوری رم شباهت دارد و كلیسای ایران امروز به شكل كلیساهای خانگی  به رشد خود ادامه می دهد و بدور از هرگونه جنجالهای سیاسی به عبادت و پرستش خواهند پرداخت. و میدانیم که حکومت هم این وضعیت ناراضی است و در حال حاضر بقدری نگران این موضوع است كه متوقف ساختن رشد حركت "كلیساهای خانگی"را از اهداف اولیه خود قرار داده است.و آقای  احمدی نژاد در سخنرانی در بین جمعی از مقامات كشوری بیان كردند كه به قلع و قمع جوانه های مسیحی خواهم پرداخت و گفت"من مسیحیت را در ایران متوقف خواهم كرد."
خوشبختانه از بركت وجود اینترنت و عصر اطلاع رسانی، كلیه اخبار بطور چشمگیری در دنیا به زبانهای مختلف از سوی  فعالان حقوق بشر و یا شبكه های خبری معتبر همزمان ترجمه و منتشر می شود . و در خصوص حقوق بشر و نقض آن از سوی جمهوری اسلامی كماكان همه ما در این زمینه مطلع هستیم .
تاکنون، افراد زيادی در ایران تحت عنوان «مرتد»  کشته و دستگير و در مواردی هم حتی کیفر خواست حکم اعدام نیز در اين زمينه صادر شده که اين مسئله همواره مورد اعتراض شديد مراجع حقوق بشری قرار گرفته و بواسطه آن دولت ایران مورد نکوهش قرار گرفت.
جمهوری اسلامی كه به نوعی ادعای رهبری جهان اسلام را دارد و همچنین پیشنهاد ارائه راهكارهای عملی  را برای حل مشكلات جهان آشوب زده در سر می پروراند، اما متاسفانه شاهد هستیم كه خود یكی از نقض كنندگان آشکار حقوق بشر در جهان بشمار می رود.
در خصوص آزار و اذیت مسیحیان در ایران ، یك موسسه مسیحی كه اخبار و گزارش های مربوط به امور مسیحیان را درسطح بین المللی منتشر می کند. ایران را از نظر آزار مسیحیان در جهان در" رتبه سوم" قرارداده و کمیسیون آزادی بین المللی ادیان ، که نهادی است مستقر در آمریکا، جمهوری اسلامی را از جمله کشورهایی معرفی کرده که "باعث نگرانی ویژه" شده اند.
در این زمینه نیز درسال جاری اتحادیه اروپا به مراتب نگرانی خودش را در مورد نقض آشكار حقوق بشر و بخصوص در مورد گروههای دینی اعلام داشته و همچنین در گزارشی كه از سوی وزارت خارجه امریكا در ۳۰ شهریور ۸۷ منتشر شد در آنجا هم وضع آزادی های مذهبی را به مراتب بدتر از سالهای گذشته اعلام كرده و به این مسئله اشاره می كند كه جمهوری اسلامی فضایی تهدید كننده برای گروههای دینی غیر شیعی ،مسیحیان فارسی زبان و بهائیان ایجاد كرده است.
البته این موارد مربوط به رئیس جمهوری پیشین امریكاست حال باید دید كه رئیس جمهور فعلی امریكا اقای "باراك حسین اوباما" با تصمیماتی كه جهت گفتگو با ایران در پیش گرفته در رابطه با نقض حقوق بشر بخصوص در زمینه دینی و آزادی های مذهبی چه اقداماتی را در مورد ایران انجام خواهد داد ؟ البته من فكر می كنم ایشان قبل از گفتگو با سران جمهوری اسلامی دراین خصوص باید تكلیف "مرتد" بودن خودشان و مسئله "ارتداد" برگشت از اسلام به مسیحیت را حل كنند ، و آیا اینكه سران جمهوری اسلامی حاضر هستند با یك " مرتد" از اسلام برگشته، به میز مذاكره بنشینند و در این ارتباط گفتگو كنند ،خود بسی جای سوال دارد ؟
در همین راستا کشیشی بنام  "ریک وارن" ، در جریان انتخابات ریاست جمهوری در امریكا، مسئله آزادی در دین را مطرح کرد. و جواب اوباما این بود که ما به حمایت از آنانی که در سراسر دنیا تحت جفا هستند، بر خواهیم خاست و با عوامل بوجود آورنده چنین بیعدالتی هایی برخورد میکنیم."!
مسیحیان ایرانی فارسی زبان در راستای نشر كلام خدا به دنبال كسب حقوق انسانی خودشان هستند ، هویت ، به رسمیت شناختن جامعه بزرگ مسیحی فارسی زبان از سوی حكومت ، اشتغال به كار بدون در نظر گرفتن اعتقادات دینی، ازدواج مسیحی ، تحصیل مسیحیان ، آزادی پرستش، بنای كلیسای ایرانیان فارسی زبان در كشور و داشتن نمایندگانی از جامعه مسیحیان فارسی زبان در مجلس ایران و ...
كه البته برای رسیدن به این آرمانها پر واضح است كه كلیسا باید دعا كند تا كه شرایط برای آن زمان از سوی خداوند مهیا شود. و به گمان من برای رسیدن به این اهداف و آرمانها و هویت كلیسای ایرانی باید بهای بسیاری ما ایمانداران بپردازیم . چرا كه تا وقتی در جامعه ای ایمانداران مسیحی وجود دارند جفا هم در كنار آن وجود خواهد داشت. كلام خدا می فرماید با گذشت زمان جفاها بر كلیسا بیشتر و بیشتر خواهد شد.
و در جای دیگری از كلام انجیل می خوانیم،زمانی فرا خواهد رسید كه مردم مسیحیان را مورد آزار و شكنجه و حتی به قتل می رسانند و با این عملشان گمان می كنند كه به خدا خدمت كرده اند.
مسیحیت  یكی از ادیانی  است كه جمهوری اسلامی آن را به رسمیت می شناسد، كه البته این شامل حال مسیحیان ایرانی فارسی زبان ( نومسیحیان) نمی شود چون عموما این قشر از مسیحیان افرادی هستند كه از زمینه دیگر دینی به مسیحیت روی آورده اند و بر اساس منابع فقهی و اسلامی این افراد از دین برگشته "مرتد" بحساب آمده و مجازات اینگونه اعمال هم در اسلام برای آن مجازات مرگ تعیین شده است.
مسیحیتی كه از نظر جمهوری اسلامی پذیرفته شده است شامل افرادی است كه دارای زبان متفاوت هستند كه عموما دولت در این خصوص مسیحیان را فقط به هموطنان ارمنی و آشوری اطلاق می كند.
طبق آمار منتشر شده از سوی سایت واتیكان در میان ۷۰  میلیون ایرانی حدود ۱۰۰هزار نفر مسیحی در ایران زندگی می كنند كه اكثریت آنان را ارامنه ارتدكس تشكیل می دهند و در این میان جمعتی حدود ۱۷۰۰۰ نفر طبق آمار واتیكان، كاتولیك و حدود ۳۵هزار نفر هم مسیحیان آشوری هستند.
و نمایندگانی كه در مجلس شورای اسلامی حضور دارند، ارامنه با ۲ نماینده و آشوری ها با ۱ نماینده كه بنا بر مصلحت در امور مسائل مسیحیان فارسی زبان و مشكلات آنان با حكومت هیچگونه دخالتی نمی كنند.
با توجه به جمعیت اندك این گروه از هموطنان مسیحی كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از این شهروندان بدلیل مسائل اجتماعی از كشور مهاجرت كردند ، جمهوری اسلامی با انتخاب نمایندگانی از بین این گروه مسیحیان سعی بر آن دارد كه از این افراد به عنوان مهره هایی سیاسی استفاده كرده تا به دنیا نشان دهد كه مسیحیان در ایران آزاد هستند و نمایندگانی نیز در مجلس دارند ! حال باید قدرت اجرایی این نمایندگان را بررسی كرد که آیا  این حق به مسیحیان داده می شود که برای پیروان این آئین در گوشه ایی از این كشور یك ساختمان  کلیسایی بنا كنند؟!
امروز بر طبق آمارهای غیر رسمی و بر اساس گزارشات بیش از یك میلیون مسیحی فارسی زبان در قالب كلیساهای خانگی در سراسر كشور وجود دارند كه بسیاری از آنان بدلیل اختناق موجود از بیان ابراز ایمان خود به مسیحیت خودداری می كنند و بیش از ۱۵۰ كلیسای فارسی زبان در سراسر دنیا در حال خدمت بین مسیحیان فارسی زبان است.
قبل از پاسخ به این سوال باید این پرسش را مطرح كرد كه، چه ضرورتی وجود داشته كه جمهوری اسلامی بعد از ۳۰ سال تصمیم بر آن گرفت مجازات " اعدام" را برای كسانی كه از ادیان دیگر به دین و یا آئین دیگری می گروند قانونی كند ؟
تصویب كلیات لایحه قانون مجازات های اسلامی از سوی نمایندگان مجلس می تواند عواقب وخیمی را برای مسیحیان فارسی زبان و بهائیان ساكن در ایران داشته باشد در بخشی از این لایحه به این موضوع  اشاره دارد كه مسلمانانی كه به ادیان دیگر بگروند با مجازات اعدام مواجه خواهند شد.
اما وضع این قوانین برای مسیحیان گونه ای دیگر است بسیاری از رهبران كلیساهای خانگی معتقدند كه این نوع سختگیریها باعث می شود كه مسیحیان در ایمان قویتر گردند و این آزمایش ایمان است و این فشارها در حقیقت تاثیر معكوسی خواهد داشت چرا كه هیچ چیزی نمی تواند روند رو به گسترش مسیحیت را در ایران بگیرد.
امروز حكومت بدلیل هراس از گسترش گرایش های غیر اسلامی  در جامعه اقدام به تصویب این قانون كرده است و در عمل می بیند كه ۳۰ سال حكومت با شعار عدالت و رافت اسلامی نتوانسته پاسخگوی نیاز مردم باشد .
اگر چنانچه این قانون به تصویب نهایی برسد و مورد موافقت شورای نگهبان هم قرار بگیرد و سپس به شكل قانون در بیاید این به منزله تعدی شدید به آزادی دین و اعتقادات و همچنین ناقض اصل ۱۸ پیمان بین المللی حقوق مدنی و سیاسی خواهد بود و نقض تعهدات جمهوری اسلامی به كنوانسیون های بین المللی حقوق بشراست .
منبع: وبلاگ پیام نور

۱۳۹۲ شهریور ۲۵, دوشنبه

تفاوت هاى پروتستان با کاتولیک و ارتدکس

   
 مصلحان پروتستان هیچ گونه اختلافى در محور «مسیح شناسى»، «عیسى خدایى» و «الهیات تثلیثى» با سایر مسیحیان نداشتند و همه ى آنها «اعتقاد نامه ى نیقیه» و سایر اعتقادنامه ها را تصدیق مى کردند و آموزه ى«تجسد خدا» و «تثلیث الوهیت» را کاملا قبول داشتند; در عوض در برخى مسائل اعتقادى و آیین هاى مذهبى راه خود را از دیگر مسیحیان جدا کرده بودند که برخى از آنها عبارتند: 1-... یکى از مهم ترین محورهاى اختلاف میان پروتستان با دو شاخه ى دیگر، مسئله «حجیت کلیسا» است. پروتستان ها معتقدند که «کتاب مقدس و، تنها کتاب مقدس، حجت است.» در حالى که کلیساى کاتولیک معتقد است که: «مرجع تشخیص عقاید صحیح و واسطه ى فیض، کلیسایى است که سلسله ى مراتب اسقف هایش، به رسولان و در نهایت به مسیح برسد». طبق سخن کاتولیک ها کتاب مقدس باید به وسیله ى کلیسا و پاپ تفسیر گردد، در حالى که از نظر پروتستان ها کتاب مقدس به هیچ مفسرى نیاز ندارد و هر شخص مسیحى مى تواند خود به کتاب مقدس مراجعه و آموزه هاى عقیدتى و احکام عملى را از آن استفاده کند. کلیسا جماعت مؤمنان است و رئیسى جز مسیح ندارد; بنابراین هیچ فرد و نهادى واسطه ى فیض نیست. کلیساى کاتولیک و ارتدکس، در بحث حجیت کلیسا دو نکته را مطرح مى کردند: ـ غیر از کتاب مقدس، تعالیم شفاهى دیگرى از عیسى باقى مانده و سینه به سینه نقل شده است. ـ کلیسا معصوم است و هرگاه در موضع فتوا دادن قرار مى گیرد، با تأیید «روح القدس» از خطا در امان مى ماند. پروتستان ها هر دو امر را بى دلیل مى دانند. 2- کلیساى کاتولیک «فیض خداوند» و «اعمال صالح» را شرط سعادت بشر مى داند. اعمال نیک عبارت اند از: احکام خدا، یعنى احکام ده گانه ى عهد عتیق و اخلاق کامل مسیحیت. اخلاق مسیحیت قوانین عملى مشخصى است که برعهده اشخاص گذاشته مى شود; مانند حضور در مراسم کلیسایى، شرکت در عشاى ربانى، حضور براى اعتراف به گناه و مواردى دیگر. اما پروتستان ها در حصول نجات، «ایمان» را کافى مى دانند. مارتین لوتر معتقد بود که: «وقتى خدا فردى را مى پذیرد، او را تغییر مى دهد. پس اعمال صالح نتیجه ى ضرورى ایمان است. 3- اختلاف دیگر در مسئله ى «عشاى ربانى» است. کاتولیک ها این آیین را به منزله ى تقدیم قربانى به خداوند مى دانند که لازم است تحت اشراف روحانیان انجام پذیرد. به علاوه، بر این مطلب پاى مى فشارند که در مراسم عشاى ربانى، «نان و شراب» حقیقتا و ذاتا به «خون و گوشت مسیح» تبدیل مى شود و این آموزه را «تبدل جوهر» مى نامند. اما لوتر هر دو مطلب را رد نمود و معتقد بود که خداوند در همه جا حضور دارد و در نظریه ى «هم ذات شدن با خدا» این نکته را مطرح کرد که خداوند از همان اول در اجزاى نان و شراب حضور داشته است. البته اصلاح گران سوییسى هم چون تسوینگلى به این باور رسیدند که نان و شراب صرفا نماد حضور مسیح در آیین عشاى ربانى هستند. 4- یکى دیگر از موارد اختلاف، مسئله ى «اعتراف» است. شخص گناهکار مقابل کشیش مى ایستد و اعتراف خود را در حالى که سرش را به موازات کمربند کشیش خم کرده، اظهار و اعلام پشیمانى مى کند. کشیش نیز شخص توبه کننده را به تناسب بزرگى گناهش به دعا، روزه و زیارت هاى مخصوص مکلف مى سازد. کلیساى پروتستان مخالفت خود را با اعترافات و آمرزش گناهان به دست کشیش و با شفاعت خواستن از مقدسات اعلام کرده است. 5- کاتولیک ها به «برزخ» اعتقاد دارند. برزخ جایگاهى است که مؤمنان گناهکار، یعنى کسانى که پس از تعمید گناه کرده و مجازات دنیوى مقرر را تحمل نکرده اند، پس از مرگ مدتى در آن جا کفاره ى گناهان را مى گذرانند. ارتدکس ها هم به برزخ اعتقاد دارند ولى چنین اعتقادى نزد پروتستان ها پذیرفته نیست. 6- کاتولیک ها مناصب کلیسایى را به 7 رتبه تقسیم مى کنند، اما پروتستان ها و ارتدکس ها مناصب را تنها سه رتبه مى دانند: اسقفى، کشیشى و شماسى. به علاوه، لزوم تجرد کشیشان را هم انکار مى کنند. لوتر تأکید مى کرد که باید به کشیشان اجازه ى زناشویى داده شود. 7- دعا براى مردگان، که در کلیساى کاتولیک و ارتدکس تجویز شده است و سبب دریافت احتمالى نور الهى است، در کلیساى پروتستان فاقد ارزش است. به گفته ى لوتر، زیارت اماکن مقدس، روزه و برگزارى مراسم دعا براى مردگان، باید منسوخ شود. 8- تصاویر شخصیت هاى مقدس کلیسایى و فرشتگان، از دیرباز مورد احترام فوق العاده کلیساى کاتولیک بوده و طبق تعالیم رسمى کلیسایى، احترام به تصاویر، تنها در صورتى که به قصد احترام به شخص صاحب تصویر باشد، جایز است. پروتستان ها وجود تماثیل و تصاویر در کلیسا را جایز نمى دانند و این گونه احترام را پرستش تلقى مى کنند.

منبع : فیسبوک پدر٬پسر٬روح القدس

۱۳۹۲ شهریور ۲۱, پنجشنبه

نجات- جبر یا اختیار؟



آیات مهم: 
یوشع ۲۴: ۱۵- ... پس امروز برای خود اختیار کنید که را عبادت خواهید نمود. 
متی ۲۳: ۳۷- ... چند مرتبه خواستم ... و نخواستید. 
یوحنا ۷: ۱۷- اگر کسی بخواهد اراده او را به عمل آرد، درباره تعلیم خواهد دانست که از خدا است یا آنکه من از خود سخن می‌رانم. 
یوحنا ۱۵: ۱۶- شما مرا برنگزیدید بلکه من شما را برگزیدم. 
اعمال ۷: ۵۱- شما پیوسته با روح‌القدس مقاومت می‌کنید. 
اعمال ۱۳: ۴۶- لیکن چون آن (کلام خدا) را رد کردید .... همانا به سوی امتها توجه نماییم. 
رومیان ۸: ۲۹-۳۰- زیرا آنانی را که از قبل شناخت ایشان را نیز پیش معین فرمود ... و ایشان را خواند ... عادل گردانید ... جلال داد. 
رومیان ۹: ۱۰-۲۴- مطابق اراده اش، هر که را می‌خواهد رحم می‌کند و هر که را می‌خواهد سنگدل می‌سازد. 
رومیان ۱۱: ۳۲- زیرا خدا همه را در نافرمانی بسته است تا بر همه رحم فرماید. 
افسسیان ۱: ۴-۵- چنانکه ما را پیش از بنیاد عالم ... برگزید. 
اول تیموتائوس ۲: ۴- که (خدا) می‌خواهد جمیع مردم نجات یابند و به معرفت راستی گرایند. 
اول پطرس ۱: ۲- (مسیحیان) برگزیدگان بر حسب علم سابق خدای پدر (می باشند). 
دوم پطرس ۱: ۱۰- ... دعوت و برگزیدگی خود را ثابت نمایید. 

طرح مساله 
    عیسی در یوحنا ۸: ۳۴ و پولس رسول در رومیان ۶: ۱۴-۱۸ به روشنی می‌گویند که بی ایمانان بردۀ گناه هستند. بی ایمانان، بدون کمک خدا، نمی‌توانند امور الهی را بفهمند (اول قرنتیان ۲: ۱۴). آنان نمی‌توانند با قدرت خودشان عدالت را انتخاب کنند. هیچکس نمی‌تواند نزد عیسی بیاید مگر اینکه پدر او را جذب کند (یوحنا ۶: ۴۴)، و هیچکس نمی‌تواند پدر را بشناسد مگر اینکه پسر او را مکشوف سازد (متی ۱۲: ۲۷-۲۸). 
ما در لوقا۲۴: ۴۵ و اعمال ۱۶: ۱۴ نمونه‌هایی را می‌بینیم که در آنها خدا قلب انسانها را می‌گشاید تا حقایق روحانی را ببینند و درک کنند. 
هم عیسی و هم پولس رسول می‌گویند که بی ایمانان می‌توانند از بردگی گناه آزاد شوند (یوحنا ۸: ۳۶، رومیان ۶: ۱۷-۱۸). پولس همچنین می‌گوید که ایمانداران به غلامان عدالت تبدیل می‌شوند. این نجات نتیجه اعمال انسانی نیست، بلکه عطای مجانی خدا است (به رومیان ۶: ۲۳؛ افسسیان ۲: ۸-۹ و تفسیر آنها مراجعه کنید). 
عیسی فرمود که شاگردان او را برنگزیدند، بلکه او آنان را برگزید تا رفته و میوه بیاورند (یوحنا ۱۵: ۱۶). پولس رسول می‌گوید که خدا ما را پیش از بنیاد عالم برگزید (افسسیان ۱: ۴)، و نیز می‌گوید که خدا ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسر خوانده شویم (افسسیان ۱: ۵، ۱۱). انتخاب ما مطابق پیش دانی خدا است (رومیان ۸: ۲۹-۳۰؛ اول پطرس ۱: ۲). در رومیان ۹: ۱۶، پولس تاکید می‌کند که انتخاب خدا بر تلاش یا خواست انسان متکی نیست، بلکه مبتنی بر رحمت او است. 
همه مسیحیان اعتقاد دارند که نجات فقط بر اساس فیض و رحمت خدا ممکن می‌شود و اینکه ما برای کسب نجات خود نمی‌توانیم کاری انجام دهیم. اما در اینجا مساله‌ای مطرح می‌شود. آیا این سخن بدین معنی ست که ما در نجات خویش به هیچ وجه امکان انتخاب کردن نداریم؟ آیا توبه و ایمان تجاربی هستند که ما به خواست و انتخاب خود تجربه شان می‌کنیم؟ یا تجاربی هستند که خدا به خواست و انتخاب خود آنها را در ما پدید می‌آورد؟ آیا انسان این قدرت را دارد که در برابر فیض خدا مقاومت کند و به او «نه» بگوید؟ 
آیا انسان در نجات خود از حق انتخاب برخوردار است؟ 
فرقه‌های مختلف مسیحی پاسخهای متفاوتی برای این سوال دارند. برخی از مسیحیان بر این عقیده اند که این خدا است که انتخاب می‌کند چه کسی نجات پیدا خواهد کرد، و انسان در این مورد قدرت انتخاب ندارد، چون برده گناه است. این دسته از مسیحیان بر این عقیده اند که خدا برای نجات، فقط برخی از انسانها را انتخاب می‌کند و نه همه را؛ و بقیه را برای هلاک شدن بر می‌گزیند. این گروه از مسیحیان به این آیات استناد می‌کنند: متی ۲۲: ۱۴ (طلبیدگان بسیارند و برگزیدگان کم)، و رومیان ۹: ۲۲-۲۳ (خدا برخی ظروف را برای هلاکت و برخی ظروف را برای جلال معین کرد). در رومیان ۹: ۱۸ پولس می‌نویسد: «بنابراین هر که را می‌خواهد رحم می‌کند و هر که را می‌خواهد سنگدل می‌سازد.» در جایی دیگر از کتاب مقدس گفته می‌شود که برخی اشخاص برای حیات ابدی مقرر شده اند (اعمال ۱۳: ۴۸) و برخی دیگر برای لغزش و نا اطاعتی (اول پطرس ۲: ۸). این دسته از مسیحیان بر این عقیده اند که خدا هر که را باید نجات یابد، انتخاب می‌کند؛ آنگاه فقط کسانی را که برگزیده است، قادر می‌سازد تا توبه کنند (دوم تیموتائوس ۲: ۲۵)، و ایمان آورند (فیلپیان ۱: ۲۹). برگزیدگان خودشان هیچ حق انتخابی ندارند و نمی‌توانند نجات الهی را رد کنند. 
اما عدۀ دیگری از مسیحیان بر این عقیده اند که انتخاب خدا تنها عامل تعیین کننده در نجات ما نیست، و ما نیز در نجات خود سهمی داریم. طبق نظر این دسته از مسیحیان، مثلا قوم یهود در عهد عتیق، اگر چه هیچ شایستگی نداشتند که خدا انتخابشان کند، اما خدا ایشان را برگزید و سپس این انتخاب را پیش روی ایشان گذاشت تا از او پیروی کنند (تثنیه ۳۰: ۱۹؛ یوشع ۲۴: ۱۵). در عهد جدید، عیسی فرمود که اگر کسی بخواهد اراده او را به عمل آورد، تعلیم خدا را تشخیص خواهد داد (یوحنا ۷: ۱۷). به ما حکم شده است که توبه کنیم (اعمال ۲: ۳۸) و ایمان آوریم (رومیان ۱۰: ۹-۱۰) تا نجات بیابیم. طبق این نظر، خدا ابتدا ما را می‌خواند، اما ما می‌توانیم در برابر دعوت خدا و اراده او مقاومت کنیم. 
برحی از مسیحیان که پیرو دیدگاه دوم هستند، اعتقاد دارند که خدا شخص بی ایمانی را که برده گناه است، از اسارت گناه آزاد می‌سازد تا اینکه وی در شرایطی قرار گیرد که بتواند مجددا دست به انتخاب آزاد بزند. اگر شخص آزاد شده خدا را برگزیند، نجات یافته است؛ اما اگر شیطان را برگزیند، مجددا در بندگی گناه گرفتار شده، تحت لعنت قرار می‌گیرد. برخی نیز معتقدند که انسانها چنان در بند گناه گرفتارند که هرگز خدا را انتخاب نمی‌کنند. بنابراین، معتقدند در امر نجات، انتخاب با خدا است، و در امر هلاکت، انتخاب با انسان است. به عبارت دیگر، اگر خدا فردی را برای نجات برگزیند و او با خدا مقاومت نکند، نجات خواهد یافت؛ اما اگر مقاومت کند، خدا او را مجبور نمی‌سازد که نجات یابد و او با این انتخاب خود، قدم در طریق هلاکت می‌گذارد. 
اما آیا می‌توانیم بدین شکل در برابر خدا مقاومت کنیم؟ بسیاری از مسیحیان اظهار می‌دارند که چون خدا قادر مطلق است، ما که هستیم که در برابر خالق مقاومت کنیم (رومیان ۹: ۱۹-۲۱)؟ اما برخی دیگر از مسیحیان معتقدند که علیرغم اینکه خدا قادر مطلق است. اما آزادی انتخاب کردن را به ما عطا فرموده است. آنان به آیاتی اشاره می‌کنند که در آنها انسانها در برابر خواست خدا مقاومت می‌کنند (متی ۲۳: ۳۷؛ اعمال ۷: ۵۱، ۱۳: ۴۶)؛ همچنین آیاتی را خاطر نشان می‌سازند که به ما هشدار می‌دهند در برابر خدا مقاومت نکنیم (دوم قرنتیان ۶: ۱؛ عبرانیان ۳: ۵، ۱۳، ۱۲: ۲۵). 
بنابراین، مشاهده می‌کنیم که مسیحیان به این مساله سه پاسخ مهم می‌دهند: ۱) انسان در نجات یا هلاکت خود از هیچ حق انتخابی برخوردار نیست؛ ۲) انسان در هر دو مورد از حق انتخاب برخوردار است؛ ۳) انسان نمی‌تواند نجات را انتخاب کند، اما پس از اینکه خد او را فرا خواند، آنگاه می‌تواند در برابر دعوت خدا مقاومت کند و هلاکت را بگزیند. 
این سه دیدگاه در مورد اینکه آیا ما در نجات خویش حق انتخاب داریم یا نه، توسط مثال زیر روشنتر می‌شود: پسری جوان در حالی که دست و پایش بسته است، در کنار جاده افتاده است. وضعیت وی بیانگر شخص بی ایمانی است که اسیر گناه است. در این حین، مردی سوار بر اسب از این جاده عبور می‌کند. او را می‌توان نمایانگر خدا دانست که می‌خواهد همه نجات یابند. مردی که سوار اسب است، می‌تواند سه کار انجام دهد. ۱) او می‌تواند دست و پای پسر را باز نکند، اما او را بر اسب گذاشته با خودببرد. این حالت شبیه دیدگاه کسانی است که معتقدند که ما در نجات خود هیچ انتخابی نداریم، و این قدرت را نیز نداریم که در برابر قدرت خدا مقاومت کنیم. ۲) این مرد می‌تواند دست و پای پسر جوان را باز کند و از او بپرسد که ایا می‌خواهد با او برود یا نه. اگر پسر جوان خواست که با او همراه شود، او را سوار اسب می‌کند و با هم به راه می‌افتند. این حالت معرف دیدگاه کسانی است که طبق آن، خدا ابتدا ما را آزاد می‌کند تا ما بتوانیم در مورد نجات یا هلاکت خود تصمیم بگیریم؛ ۳) این مرد می‌تواند پس از سوار کردن پسر جوان دست و پای او را باز کند. در این حالت، پسر جوان اگر بخواهد، می‌تواند از سوی اسب به بیرون بپرد؛ اما اگر هیچ کاری انجام نداد، اسب او را با خود حمل می‌کند. این حالت معرف دیدگاه کسانی است که معتقدند خدا ما را انتخاب کرده است و هر آنچه را که برای نجات لازم است، به عمل آورده؛ اما ما می‌توانیم در برابر خدا مقاومت کرده، عمل او را نپذیریم. 
خلاصه مطلب این است که مطابق دیدگاه نخست، خدا انتخاب لازم را دز مورد نجات یا هلاکت ما انجام داده است.مطابق دیدگاه دوم، خدا به انسان این آزادی را داده که نجات یا هلاکت را انتخاب کند. مطابق دیدگاه سوم، انتخاب خدا برای انسان، نجات است و او هر آنچه را که در این مورد لازم بوده، انجام داده است؛ اما انسان می‌تواند هلاکت را انتخاب کند. 
آیا خدا تمامی انسانها را خوانده است؟ 
آیا خدا می‌خواهد هر انسانی نجات یابد یا اینکه او فقط خواهان نجات برخی از انسانها است؟ در متی ۲۲: ۱۴ عیسی می‌فرماید: «طلبیدگان و برگزیدگان کم.» از کلام خدا به روشنی مشهود است که عیسی منجی جهان است (یوحنا ۴: ۴۲؛ اول یوحنا ۴: ۱۴)، و نیز اینکه او مرد تا گناهان جهان را بردارد (یوحنا ۱: ۲۹؛ اول یوحنا ۲: ۲). علاوه بر این، پولس رسول می‌گوید که خدا می‌خواهد تا جمیع مردم نجات یابند (رومیان ۱۱: ۳۲؛ اول تیموتائوس ۲: ۴-۶؛ دوم پطرس ۳: ۹). عبارت «جمیع مردم» به چه معنی است؟ 
برخی از مسیحیان بر این عقیده اند که عبارت «جمیع مردم»، به معنی «انسانهایی از هر گروه و قشر» است؛ یعنی خدا عدۀ مشخصی را از تمامی گروههای انسانی خوانده و انتخاب کرده است. آنان بر این عقیده اند که خدا می‌خواهد تا خبر خوش مسیح در تمامی جهان منتشر شود، اما او عطای ایمان را تنها به شماری اندک از هر گروه انسانی بخشیده است. اما مسیحیان دیگر بر این عقیده اند «جمیع مردم» به معنی «تک تک انسانها» است. بدین معنی، اگر چه خدا همه انسانها را خوانده است، اما این تنها ایمانداران هستند که می‌توان ایشان را «برگزیدگان» خواند (هر دو معنی را می‌توان از متن یونانی استنباط کرد). 
در مورد کسانی که در مورد عیسی چیزی نشنیده اند، چه باید گفت؟ آیا آنان می‌توانند نجات یابند؟ بسیاری از مسیحیان بر این عقیده اند که چنین اشخاصی نمی‌توانند نجات یابند. تمامی انسانها طبیعتا گناهکارند و همه سزاورا مرگند (رومیان ۳: ۱۰-۱۲). بجز خود مسیح، هیچ طریق دیگری برای نجات یافتن وجود ندارد (یو حنا ۱۴: ۶، اعمال ۴: ۱۲). بنابراین پولس رسول در رومیان ۱۰: ۱۳-۱۴ چنین می‌نویسد: «زیرا هر که نام خداوند را بخواند، نجات خواهد یافت. پس چگونه بخوانند کسی را که به او ایمان نیاورده اند؟ و چگونه ایمان آورند به کسی که خبر او را نشنیده اند؟ و چگونه بشنود بدون واعظ؟» این امکان وجود دارد که خدا نسبت به کسانی که هرگز درباره عیسی چیزی نشنیده اند، رحمت کند (لوقا ۱۲: ۴۷-۴۸؛ رومیان ۲: ۱۲)؛ اما این دیگر تصمیم خود خداست . کتاب مقدس به روشنی به ما نمی‌گوید که خدا در مورد کسانی که در مورد عیسی هرگز چیزی نشنیده اند، چه خواهد کرد. با وجود این، کتاب مقدس به روشنی بیان می‌دارد که این مسئولیت ما است که در مورد عیسی مسیح با دیگران سخن بگوییم. 
خلاصه 
    در این مقاله، سوالاتی بغرنج و پیچیده مطرح شد. کتاب مقدس به این سوالات پاسخی قطعی نمی‌دهد. اراده خدا عمیق و غیر قابل درک است! حکمت و دانش او چه ژرف است (رومیان ۱۱: ۳۳-۳۶)! شاید این دیدگاهها در جای خود صحیح باشند. یوحنای رسول می‌نویسد: «ما او را محبت می‌نماییم زیرا که او اول ما را محبت نمود» (اول یوحنا ۴: ۱۹). شاید ما بتوانیم بگوییم: «ما خدا را بر می‌گزینیم، چون او ابتدا ما را برگزید.» نجات کار خدا است؛ اما به نظر می‌رسد که ما نیز در این میان سهمی داریم. پولس در آیات زیر به این دو امر اشاره می‌کند... «نجات خود را به ترس و لرز به عمل آورید. زیرا خداست که در شما برحسب رضامندی خود، هم اراده و هم فعل را به عمل ایجاد می‌کند» (فیلپیان ۲: ۱۲-۱۳).
منبع: سایت رازگاه